فکر میکردم قلب شبیه به یک پنج برعکس باشد که بین توده ای از رگهای خونی کوچک و بزرگ گیر کرده و تالاپ تالاپ میکند تا اینکه تو را دیدم و صدایی شبیه به سر رفتن آب کتری روی گاز از قفسه سینه م شنیدم. فهمیدم قابلمه ای کوچک بین رگهای داغ مفتولی ام قرار گرفته که خیلی ریز قل قل میکند و اسمش قلب است. فهمیدم اگر نباشی دیگر نمیجوشم.

 فردا را دوست دارم. سالروز تولدت در یک ماه ِ گرم مثل قلب من در تمام سالهای بعد از تو.

تولدت مبارک اچ بی ِ مطبوع

هر روزمان ولنتاین است

به نگاه خدا میسپارمت

کاش بغل دستی ام پاییز را دوست داشت

ِ ,قلب ,تو ,تالاپ ,کوچک ,تولدت ,ماه ِ ,شبیه به ,دیگر نمیجوشم ,نباشی دیگر ,فهمیدم اگر

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران